English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (6041 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
feed U خوراک دادن
feeds U خوراک دادن
nourish U خوراک دادن
nourished U خوراک دادن
nourishes U خوراک دادن
to give to eat U خوراک دادن
aliment U خوراک دادن
support [nourish, feed] U خوراک دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bait U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baited U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
baits U خوراک دادن طعمه رابه قلاب ماهیگیری بستن
feedway U مسیرتغذیه و خوراک دادن به جنگ افزار
ingestive U بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
Other Matches
gastronome U EPICURE) خوراک شناس خوش خوراک
the food was smoked U خوراک بوی دود میداد خوراک بوی دود گرفته بود
tack U خوراک
tacks U خوراک
feed U خوراک
tacking U خوراک
fare U خوراک
passage money U خوراک
tacked U خوراک
intake U خوراک
keeps U خوراک
fared U خوراک
nutrition U خوراک
keep U خوراک
nutriments U خوراک
food U خوراک
foods U خوراک
nutriment U خوراک
feeds U خوراک
faring U خوراک
chows U خوراک
chow U خوراک
fares U خوراک
messmate U هم خوراک
tucker U خوراک
messes U :یک خوراک
viands U خوراک
butterpump U غم خوراک
pabulum U خوراک
repast U خوراک
nourishment U خوراک
oligotrophic U کم خوراک
intakes U خوراک
at mess U سر خوراک
repasts U خوراک
mess U :یک خوراک
victuals U خوراک
meats U خوراک
meat U خوراک
doses U یک خوراک دارو
boarding house U خوابگاه و خوراک
boarding houses U خوابگاه و خوراک
dosing U یک خوراک دارو
feed U خوراک علوفه
grubs U خوراک خواربار
dosed U یک خوراک دارو
grubbed U خوراک خواربار
dose U یک خوراک دارو
feeds U خوراک علوفه
eating house U خوراک پزخانه
grub U خوراک خواربار
treated U خوراک رایگان
slipslop U خوراک ابکی
recipes U خوراک دستور
meal time U وقت خوراک
treats U خوراک رایگان
preparation of food U تهیه خوراک
kingfisher U ماهی خوراک
treat U خوراک رایگان
snack U خوراک مختصر
sitophobia U خوراک هراسی
snacks U خوراک سرپایی
dishes U سینی خوراک
snacks U خوراک مختصر
piece de resistance U خوراک اصلی
meal time U موقع خوراک
dish U سینی خوراک
snack U خوراک سرپایی
viand U خوراک ماکولات
recipe U خوراک دستور
slops U خوراک ابکی
menu U فهرست خوراک
queasiness U سنگینی خوراک
gourmets U خوراک شناس
plat du jour U خوراک روز
timbale U خوراک دلمه
gourmet U خوراک شناس
chop house U خوراک خانه
junk foods U گنده خوراک
heterotroph U خوراک گیر
junk food U گنده خوراک
health foods U خوراک بهداشتی
health food U خوراک بهداشتی
plats du jour U خوراک روز
feedstuff U خوراک حیوانات
regale U خوراک لذیذ
regaled U خوراک لذیذ
regales U خوراک لذیذ
regaling U خوراک لذیذ
menus U فهرست خوراک
autotroph U خوراک ساز
food gathering U خوراک اوری
feeder U خوراک دهنده
feeders U خوراک دهنده
at meat U سر خوراک یا غذا
frugal food U خوراک ساده
food stamps U تمبر خوراک
eating U خوش خوراک
insects U کرم خوراک
dosage U یک خوراک دارو
dosages U یک خوراک دارو
hors d'oeuvre U پیش خوراک
he partook of fare U در خوراک ما شریک شد
insect U کرم خوراک
cannon fodder U خوراک توپ
to d. up U خوراک گذاردن
hors d'oeuvres U پیش خوراک
suave U خوش خوراک
food stamp U تمبر خوراک
eating U خورد و خوراک
rotisserie U مغازه خوراک پزی
Primus U چراغ خوراک پزی
he cannot earn his own keep U اونمیتواندخرج خوراک خودرادربیاورد
cookers U چراغ خوراک پزی
Primuses U چراغ خوراک پزی
gratin U خوراک ته دیم دار
chilli U خوراک لوبیای پر ادویه
revalenta U خوراک عدس واردجو
trencherman U ادم خوش خوراک
chilies U خوراک لوبیای پر ادویه
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
pitch into U به خوراک حمله کردن
cresture conforts U خوراک و پوشاک خوب
larder U گنجه خوراک خوراکی
chillies U خوراک لوبیای پر ادویه
recipes U دستور خوراک پزی
kickshaw U خوراک خوش مزه
larders U گنجه خوراک خوراکی
Chile U خوراک لوبیای پر ادویه
kitchener U بخاری خوراک پزی
chili U خوراک لوبیای پر ادویه
kitchen U محل خوراک پزی
kitchens U محل خوراک پزی
recipe U دستور خوراک پزی
sanguification U تبدیل خوراک بخون
fast food U تند خوراک تندکار
cooker U چراغ خوراک پزی
spaghetti U خوراک رشته فرنگی
hopper U محفظه خوراک دستگاه
dozing U دوز یک خوراک دارو
dozes U دوز یک خوراک دارو
dozed U دوز یک خوراک دارو
doze U دوز یک خوراک دارو
helpings U یک وعده یا پرس خوراک
helping U یک وعده یا پرس خوراک
dose U خوراک دوا یا شربت
dosed U خوراک دوا یا شربت
doses U خوراک دوا یا شربت
dosing U خوراک دوا یا شربت
to eat one's mutton U یا کسی خوراک خوردن
convenience food U خوراک پیش پخته
convenience foods U خوراک پیش پخته
throphogen U لایه خوراک ساز
cuisine U روش اشپزی خوراک
receiver U جعبه خوراک دهنده
receivers U جعبه خوراک دهنده
receivers U دستگاه خوراک دهنده
dainty U گوشت یا خوراک لذیذ
feeding group U قسمت خوراک دهنده
feed belt U نوار خوراک دهنده
nosh U خوراک سبک خوردن
heaters U چراغ خوراک پزی
thropholyt U لایه خوراک کاه
heater U چراغ خوراک پزی
piece deresistance U بخش عمده خوراک
holozoic U جانور خوراک گیر
receiver U دستگاه خوراک دهنده
vegetable diet U خوراک سبزی دار
hoppers U محفظه خوراک دستگاه
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
it is highly valued as food U برای خوراک بسیارمطلوب است
pantler U متصدی ابدارخانه و خوراک خانه
delicacy U نازک بینی خوراک لذیذ
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
the garden provides food U باغ خوراک تهیه میکند
doze U مقدار کافی از یک دارو خوراک
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
haricot U خوراک راگو با لوبیا سبز
haricots U خوراک راگو با لوبیا سبز
dozing U مقدار کافی از یک دارو خوراک
colcannon U خوراک کلم وسیب زمینی
dozes U مقدار کافی از یک دارو خوراک
dozed U مقدار کافی از یک دارو خوراک
cookshop U دکان خوراک پزی مهمانخانه
delicacies U نازک بینی خوراک لذیذ
chemotrophic treatment U تسویه خوراک ساخت شیمیایی
gormand U خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
hodgepodge U خوراک همه چیز درهم
rechauffe U خوراک دوباره گرم کرده
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
sea pie U خوراک گوشت وسبزی که باارد به پزند
gourmand U صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
fruitarianism U اعتقادباینکه خوراک انسان بایدمیوه باشد
their principal food is rice U خوراک عمده انها برنج است
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
gourmands U صاحب سر رشته در خوراک شکم پرست
tortellini U خوراک رشته فرنگی پر ازچاشنی جوشانده
casserole U فرف خوراک پزی سفالی یاشیشهای
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
2and had to spend a good hour tidying it up!!
2and had to spend a good hour tidying it up!!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com